رادينرادين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

آقا رادین

اولين جوانه زيباي پسرم

رادين عزيز مامان الان تقريبا چهار پنج روزي هست كه ديگه ميتونه كاملاً چهار دست و پا بره و خودش رو هم به كمك وسايل دور و برش سرپا نگه داره. عزيز دل مامان انقدر شيطون و بازيگوش شده كه تا چند لحظه ازش غافل ميشي يه هو ميبيني رفته سراغ يه چيزي و داره خرابكاري ميكنه  الهي قربونش برم با اين شيطنتهاي شيرينش   ديشب من و رادين به همراه مامان جون و خاله هاي رادين رفته بوديم بيرون تا يه كمي بگرديم. مامان جون واسمون بستني خريد. منم با دست يه كم گذاشتم توي دهن رادين كه يه هو ديدم دستم به يه چيز تيز برخورد كرد. بببببببببببببله پسرك خوشگل مامان از اولين مرواريد زيباي توي دهانش رونمايي كرد منم سريع به مامان جون اينا گفتم و اونا هم همه خوشحال ...
24 دی 1391

یک خبر خوشگله مرواریدی

نفس بابا و مامان رادین عزیزم امروز مامانت یکی از قشنگترین خبرای زندگیم رو بهم داد که منو بی نهایت ذوق زده کرد میدونستم که از این خبر خیلی خوشحال میشم ولی هیچ وقت فکر نمیکردم تا این حد حال و هوای منو عوض کنه .الان ازت دور هستم همیشه دوست داشتم پیشت باشم وقتی یه همچین اتفاقی میوفته ولی این جدایی و دوری حتی کوچکترین تاثیری روی ذوق کردنم نذاشت  حتی شاید خوشحالی و ذوقم مثل روزی بود که برای اولین بار بعد از بدنیا اومدنت پشت در اتاق عمل دیدمت . پسرم بالاخره مروارید سفیدی که همیشه بابا و مامان پشت اون لبای ناز و ظریف و کوچولو و قرمزت دنبالش میگشتن سر و کلش پیدا شد . پسر شیطون بابا در اومدن اولین دندونت مبارک.بعد از این که شنیدم زو...
24 دی 1391

شيطنتهاي رادين عزيز مامان

رادين عزيز دل مامان هر روز شيرين تر و بامزه تر از روز قبل ميشه و دل همه رو با شيرينكاريهاي خوشگلش ميبره. پسر عزيز مامان چند روزه كه ياد گرفته خودشو روي سينه بندازه زمين و بعد هم خودشو وارونه كنه. گل ماماني از اين كار خيلي خوشش مياد و خودش هم به اين كار خودش ميخنده و من هم اونو غرق بوسه ميكنم. دو شب پيش هم توي بغلم نشونده بودمش كه يه هو سر خودشو آويزون كرد و تا چند دقيقه تلويزيون و افراد دور و برشو وارونه نگاه ميكرد و از اين كار خودش كلي كيف كرده بود. من و مامان جونش هم گردن خوشمزه اش رو كلي بوسيديم و اونم هي برامون ميخنديد و قند توي دلمون آب ميكرد. الهي مامان فداش بشه كه انقدر شيرين و خوشمزس. پسر نازم الان ميتونه چند قدمي بيشتر چهار دست...
17 دی 1391

رادین عسل مامان

رادین عزیز مامان سلام. گلم ببخشید که مدتیه خیلی دیر به دیر میام و برات از کارهای شیرینت و عکسهای قشنگت کمتر میذارم. آخه تقصیر خودته گوگولیه من انقدر من رو سرگرم خودت و کارهات کردی که کمتر فرصت آزاد برام پیدا میشه. عزیزم دقیقا از روزی که نه ماهت تمام شد و وارد ده ماهگی شدی یعنی از  هفتم دی ماه تونستی دو سه قدم چهار دست و پا بری و منو بابا رضا از این بابت خیلی خوشحال و هیجانزده شدیم. گلم مامان قربونت بره که این روزها همش با اون انگشتهای کوچیکت آهنگ میزنی و دل همه رو میبری. انگشت شصتت یا انگشت اشاره ات رو میکنی توی دهن خوشگلت و صدای خیلی قشنگی در میاری. وقتی هم که ما اینکارو میکنیم تو هم دوباره تکرار میکنی. البته اولین بار خودت اینکارو خود...
15 دی 1391

شیرینکاریهای رادین عزیز ما

رادین عزیز مامان دیروز هفتم دی ماه 9 ماهه شد و مامان و بابا برای ویزیت 9 ماهگی بردنش به مرکز بهداشت. قد و وزن و دور سر رادین عزیزم رو اندازه گرفتن و خدا رو شکر همه چیزش خوب و طبیعی بود.  پسر عزیزم هر روز شیرینتر از روز قبل میشه. رادین گل عسلی مامان کلمات مامان و بابا و دده و به به رو بخوبی میگه و با شیرینی خاصی اونها رو به زبون میاره. گل مامانی این روزها یه کار خیلی شیرین انجام میده و اون هم اینه که ازدستش بابا رضا فرار میکنه و می پره توی بغل مامانش و  یا هر کس دیگه ای که بغلش کرده. بابا رضا بهش میگه رادین باباش اومددددددد و رادین هم دست و پا میزنه و هول میشه و فرار میکنه و کلی هم میخنده و ما هم از اینکار گل پسری کلی لذت میبریم. ...
8 دی 1391

اولین شب یلدای نی نی نفس

میرزا رادین خان سپهسالار ( دوران طفولیت ) به تاریخ سی ام اذر ماه سنه یکهزار و سیصد و نود یک هجری خورشیدی  بقیه عکسها در ادامه مطلب... نی نی خوشتیپه بابا و مامانش رادین و مامانش آماده برای رفتن به مهمانی شب یلدا اینم آخر شب که آقا لالا فرمودند ...
6 دی 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آقا رادین می باشد